خودم ،خودم ، خودم
سلام به دخمل نازم. دخملکم ، خیلی وقته که شروع کردی به مستقل شدن . و همش می گی خودم ( ozoum ) که خیلی خوبه . پی همین قضیه اون روز می خواستی از پله بری بالا که باز شروع کردی خودم ، خودم. و نذاشتی دستتو بگیرم . وقتی بهت اسرار کردم که اگه دستمو نگیری میفتی ، برگشتی یه ابتکار ناب نشونم دادی ؛ دست خودتو با اون یکی دستت گرفتی و گفتی الان دیگه نمیفتم(ایندی یخیلمارام کی ) . قربون اون مغز متفکرت ...