مارال زارعیمارال زارعی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

مارال همه زندگیم

روز تولدت

1391/9/25 10:30
نویسنده : مامانی
199 بازدید
اشتراک گذاری

مارال قشنگم بالاخره دومین تولدت هم رسید .

بازم مثل همیشه ماه شدی . خودم که خیلی به نازی و خوشگلیت بالیدم .

خانوم شده بودی.

تولد پروانه ایت ساعت 3 بعد ازظهر شروع می شد . که اولین مهمون شما آنیتاجون بود و زودتر ازهمه ساعت 2:30 خودشو رسونده بود به تولد تو گلم .

بعدش سویل جون اومد که پشت سرش عمو شادی .

عمو شادی اومد ،  تو گلم با تعجب همش نگاش می کردی نه سلام دادی نه از جات پا شدی فقط  نگاش می کردی . 

حدس زدم برخلاف همیشه که حتی وقتی با شنیدن اسمش ذوق می کردی الان که این همه نزدیکته داری می ترسی.

ای......

بچه ها یکی یکی اومدن و جشن شروع شد . عمو شادی که مراسمو مدیریت میکرد همه مهمونا و شما  رو گرفت به توپ خنده الان نخند کی بخند . فقط از خونمون صدای خنده می اومد که خیلی خوش به حالم شد .

ولی وقتی کیک اومد هر چی کردیم اصلاَ فوت نکردی که هیچ محکم منو چسبیدی و زدی زیر گریه.

که فکر کنم به خاطر همون موردی بود که گفتم.

سعی کردم که آرومت کنم ولی نشدی ما هم مجبور شدیم همون طوری با چشم گریون کیکتو بیریم و مراسمو جلو ببریم.

که با دیدن اشکات خودم دلم گرفت . 

کادو هاتم باز شد . چه کادوهایی به به انشاءاله مبارکت باشن.

رفتی و نشستی بغل آنه دیگه هم پاییین نیومدی تا وقتی که عمو شادی خداحافظی کرد و رفت . و انگار مراسم اصلی تازه برای تو گلم شروع شده بود .همش بازی و رقص با بچه ها ،خندین از ته دل  که کلی این حالتت منو آروم کرد ، آخه همه تلاشام  برا این بود که به تو گلم خوش بگذره .

بچه ها هم یکی یکی ماماناشون اومد دنبالشونو خداحافظی کردن و رفتن .

 

و اما دومین قسمت مراسم تولد که شب با بزرگترا بود حدودای ساعت 7:30 شروع شد که اولین مهمونت این دفعه دَدهَ بود. بعدشم عمو احمد ، آراز ،آجانینا اومدن

بعد اوناهم باباجونینا اومدن .

ولی از اونجایی که دیگه کلی خسته بودم مراسم شبو پذیرای هاشو سپردم دست امیری منم فقط آشپزخونه رو اداره میکردم.

که ساعات پایانی شبم به خوبی و خوشی تموم شد.

انشاءاله صد ساله بشی دخمل نازم.

عکسای نازتم برات حتماَ می ذارم .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان فرانک
3 دی 91 11:38
سلام چرا عکس تولد نی نی خوشکلت رو نمیزازی

سلام حتماً دارم روشون کار می کنم .
آخه تو همه عکسها چند تایی هستن که سفارش کردن که عکسشونو تو وب نذارم . برا همینه که طول کشید.