شب یلدا
مارال جونی بازم سلام .
امسال هوای تبریز خیلی سرده گاهی از ساعات روز به منفی 19 درجه هم می رسه. ولی خوب دلامون به هوای داشتن همدیگه گرمه گرمه .
این 4 امین زمستون شب و یلدایی که باهمیم . ولی خوب امسال به یمن یلدا ، کلی مهمون بودیم . از روز 5 شنبه مهمونیامون شروع شد که رفتیم خونه خاله رقی ، آتی نونی. اونجا کلی به همه مون خوش گذشت. که دست شون درد نکنه .
فرداش که جمعه و روز تعطیل بود صبحونه رو با پسا خاله اینا باهم نوش جان کردیم و شام رو برا مراسم یلدا رفتیم خونه حاجی آبا اینا . همه بودن دایی ها و خاله ها . خیلی خیلی خوش گذشت . مخصوصا به شما خانومی که دل سیر با المان و ایلیا جون کلی بازی کردین.
و اما شنبه یعنی شب یلدای اصلی رو عمه زینب (عمه بابایی ) دعوتمون کرده بود خونشون . همه اونجا بودیم مامانجونینا عمه نسرین و مَمَتچین و فرهودینا و ریما اینا هم بودن . اونجا هم شما خانومی که دل برگشتن نداشتی .
امشبم قراره خونه مامانجونی باشیم فردا رو هم خونه آنهَ اینا .
مامانی حسابی این چند شبه رو پر خوری کردیم و نا پرهیزی.
ولی کلی تو هر سه شب خوش گذشت . دست همگی درد نکنه .
پست های بعدی شب یلدا رو بعدا برات می ذارم.