مارال زارعیمارال زارعی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

مارال همه زندگیم

مارال رو تختش می خوابه

1392/4/19 13:35
نویسنده : مامانی
309 بازدید
اشتراک گذاری

دخترکم 2 شبه که رو تختت خودت وتو اتاق خودت می خوابی 

اما چتو شد که اینطور شد ؟! برو ادامه مطلب

خانومی دوشنبه شبش حدودای ساعت 4 بامداد بود که با صدای افتادنت از تخت بیدار شدیم . (شما خانومی پیش ما رو تخت ما می خوابیدی.)چراغ روشن کردیم دیدم شما داری به کف اتاق نگاه می کنی ولی همینکه ما رو دیدی زدی زیر گریه اونم از نوع شدیدش .

منو بابایی بالاخره دلداریت دایم.niniweblog.com و شما اومدی بغل مامانی خوابیدی.

فرداش موقع خوابیدنت  با شما رفتیم اتاقت و من نرده های تختت رو کشیدم بالا و برات توضیح دادم که این نرده ها از شما محافظت میکنه . که از تخت نیفتی پایین و لی تخت مامان و بابایی از اینا نداره برا همین شما می افتین پایین و اوف میشی که خودت گفتی  بُستان اُلورام.

و خیلی  راحت قبول کردی که رو تختت بخوابی ولی ازم خواستی برات لالایی بگم و دستتم بگیرم . متوجه بودم که نگرانی که تنها میمونی که بالاخره پرسیدی من اینجا تنها می خوابم منم بهش گفتم خوب آره ولی هر وقت منو صدا کنی زودی میام پیشت . بالاخره خوابیدی.niniweblog.com

 

حدودای ساعت 3 بامداد بود که صدام زدی که مامان من اینجا تنها موندم، که اومدم گرفتمت بغلم و خواستی که با من بخوابی.

فرداش همش تعریف وتشویق که مارال دیگه بزرگ شده و رو تخت خودش می خوابه آنهَ و دَدهَ هم تشویق و آفرین و بوس. تا مجدد شب شد .

شب که شد خودت اومدی پیشم که مامان من خوابم میاد بیا برام لالایی بگو تا من بخوابم رفتی دراز کشیدی رو تخت خودت منم لالایی گفتم و دست منم گرفتی خیلیم زود خوابیدی . تا صبح همونجا خوابیدی گلم . 

مرسی که اینهمه خانومی.بغلماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

الهه
20 تیر 92 15:19
آفرین به این دختر گل و فهمیده که خودش میدونه چیکار باید بکنه بوس از طرف ما یادتون نره مامانی
بهاره مامان ونداد
22 تیر 92 16:19
افرین به دختر قشنگم
خیلی خوبه که راحت قبول کرد جدا بشه منم خیلی وقته میخوام این کار و بکنم ولی از ترس بیدار شدن های شبانه ونداد جرات نمیکنم


خانومی یه بار امتحان کن شاید اصلا این اتفاق نیفتاد . کافیه بهش این اطمینان رو بدی که هر موقع صدات کرد پیشش میری و اجبار هم نکن . ولی تشویقش تا میتونی زیاد باشه.
ولی با اینکه مارال به جز شب اول بقیه شبها رو خوب خوابیده باز من هر یک ساعت به یک ساعت بهش سر می زنم .
مامان آنی
9 مرداد 92 17:19
مارال جونم از تخت افتادی غصه نخور ویاناهم یکبار از تخت ما افتاد البته وقتی من صداش رو شنیدم دیدم نشسته و من رو که دید می خنده