مارال زارعیمارال زارعی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره

مارال همه زندگیم

دو تا خبر

1392/7/22 8:54
نویسنده : مامانی
201 بازدید
اشتراک گذاری

پریروز کمی از سرکار زود تر اومدم مامانی آخه آنَهَ زنگ زده بود که آقاجونو بستریش کردن به خاطر دلپیچه های شدیدی که داشت . و آنَهَ هم می خواست بره پیش آقاجون .

که منم به هم خاطر همین موضوع و هم اینکه می خواستم بااخره سری هم به آتیلا نونی بزنم (که چند روزی بود که بیمارستان بستری بود.) از سر کار زودتر برگشتم.

آنهَ و دَدَه با هم رفتن پیش آقاجون . و منم بعد اینکه ناهار شما رو دادم  و آیسان خالا هم اومد و شما رو خوابوندم  .بعد اینکه خوابت عمیق شد . پَسا خالا و عمو احمد اومدن دنبالم و رفتیم بیمارستان . پیش آتیلای گل (آتیلا نونی ) .

توی بیمارستان دلم برا بچه های مریض و مامانای نگران و خسته خیلی گرفت انشالله که مامانی هیچ نی نی گلی راهش به اونورا نیفته. 

بالاخره آتیلا نونی رو دیدم که سرم به پا ومثل شیر رو تختش نشسته بود مارو دید ذوق کرد هر چی ادا اطوار که بلد بود همه رو در آورد. خاله رقی هم که ما رو دید زد زیر گریه آخه طفلی این چند روز خیلی دست تنها مونده بود.

کمی دلداریش دادیمو با آتیلا جونی بازی کردیم .بعدم برگشتیم.

اما خبرا چیا بودن ؟

مامانی آقاجون و آتیلا نونی دیروز از بیمارستان مرخص شدن. حالا منتظرم که ته مونده مریضی شما خانومی هم رفع بشه و باهم بریم پیششون.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان هستي
13 آبان 92 14:55
سلام وبلگ خيلي قشنگي داريد دخترتون ماشاله خيلي بامزه است خدا حفظش كنه قالب وبلاگتون چطوري من تازه اومدم خيلي چيزها رو بلد نيستم ادرس وبلاگتون مي گين كه لينك بشيم

سلام عزیز خوش اومدین .
من خواستم لینکتون بکنم ولی مامانی انگار آدرس وبلاگتونو اشتباه نوشتین و یا اینکه ننوشتین برا همین نتونستم لینکتون کنم.
مامان هستي
15 آبان 92 11:52
سلام ببخشيد تازه وارد بودن ديگه حالا لينك كن دوست خوبم
مامان هستي
15 آبان 92 13:12
سلام عزيزم ببخشيد تازه كار بودن ديگه مرسي از راهنماييت اين وبلاگ منه بيا خوشحال ميشم