مارال زارعیمارال زارعی، تا این لحظه: 13 سال و 4 ماه و 16 روز سن داره

مارال همه زندگیم

سفر شمال

1392/5/28 12:01
نویسنده : مامانی
431 بازدید
اشتراک گذاری

خانومی ما رفتیم و اومدیم 

روز جمعه صبح ساعت 5 راه افتادیم به طرف کرج و از اونجا هم قرار بود مسیر جاده چالوس و نوشهرو بریم.

موقعی که می خواستیم راه بیفتیم ، شما رفتین ماشین مامان جون اینا ، چون می خواستی پیش عمه مَصی باشی . دروغ چرا ته دلم همش نگران بودم . ولی بعد اینکه برا صبحانه نگه داشتیم عمه اینا اومدن ماشین ما و بالاخره به ما پیوستی .

تو مسیر رفت خیلی خوش گذشت همش بگو ، بخند  که باعث شد مسیر 14 ساعته واقعا خیلی کم به نظر برسه.

رفتیم که رسیدیم نوشهر و اردوگاه کانون بازنشستگان نیروی هوایی اول سر فکر کردم مثل پادگانه چون دو تا سرباز اومدن استقبالمون و یه حس غریب دلتنگی به دلم نشست.  برگه ها رو از باباجونی گرفتن و سوئیت شماره 32 رو تحویل ما دادن . ولی بعد اینکه مستقر شدیم ، مامانی ؛ اصلا احساس دوری از خونه نداشتیم چون همه جای سوئیت واقعا تمیز بود و راحت می تونستیم از همه چیز استفاده کنیم . البته بگم که رو تختی و بالشهای خودمونو برده بودیم.

محوطه اش هم که خوب بود (چمن و گل و درخت) .  نزدیکی سوئیتمون هم یک شهر بازی کوچولو بود که شما کلی اونجا خوش به حالت شده بود.

روز دوم سفرمون راهی نمک آبرود شدیم  و تو مسیر رفت یه ساعتی رو کنار ساحل رفتیم که متوجه شدیم شما از موج های دریا می ترسی و اصلا نزدیک آب نرفتی. تو نمک آبرود سوار تله کابین شدیم و رفتیم بالای جنگل  هواش هم خوب بود . مناظر هم که عالی.

روز بعد هم بعد صبحانه رفتیم ساحل سی سنگان . خانومی فقط شما کنار ساحل با ماسه ها بازی کردی اصلا داخل آب نرفتی.

ولی خوب کردی که نرفتی چون آبش بدجوری کثیف بود.

اون روز تولد بابایی هم بود. که مامان جون گفت تو محوطه اردوگاه یه مختصر تولدی براش جور میکنیم .

بعد ناهار که برگشتیم اردوگاه علی آقا با عمه نسرین به بهانه خرید داخل شهر یه چرخی زدن ودور از چشم بابایی یه کیک کوچولو براش تهیه کرده بودن.

عصرش مامان جون گفت چایی عصرونه رو تو آلاچیق های محوطه بخوریم . به این بهونه رفتیم داخل محوطه که عمه اینا بعد ما کیک تولدو آوردن و برا بابایی که اصلا انتظارشو نداشت سوپرایز شد .

اون روز هم اونجوری تموم شد. فردای اون روز تصمیم گرفته بودن که یه ساحل دیگه رو ولی بعد از ظهری بریم .که از سرباز دم در اردوگاه پرسیدم یه ساحل تمیز کجا میشه پیدا کرد ؟ که اونم که  پلاژ حسینی داخل نوشهررو معرفی کرد . رفتیم مامانی واقعا تمیز بود و اینکه موج هاش کم بود و به کمک مامان جون و بعد هم به کمک عمه مَصی و من یواش یواش بردیمت داخل دریا  بعد اینکه رفتی تو آب دیگه اصلا نمی خواستی بیای بیرون . 

بعد 4 ساعت آب بازی بالاخره راضیت کردیم که بری ساحل و با ماسه ها بازی کنی. شبش غذاتو با باباجون خوردی که دستش درد نکنه قشنگ با حوصله غذاتو  برات لقمه می گرفت و شما میخوردی.آب خیلی خسته ات کرده بود. ساعت 10 شب خوابیدی.

و فرداش هم که راهیه رشت شدیم چون می خواستیم دیگه برگردیم.

ولی تو راه ماشینمون ترمزاش کمی مشکل پیدا کرد که تو تعمیرگاه 2 ساعتی رو معتل شدیم . و اون شبو مجبور شدیم تو آستارا بمونیم . با صاحب ویلایی که مامان جونینا تو سفر قبلیشون مونده بودن و شماره تلفن شو داشتن باباجون صحبت کرد و قرار شد شبو اونجا بریم   . اونجا هم خوب بود ولی به پای اردوگاه و هتل نمی رسید.

فرداش بعد صبحانه راهی شدیم تا به ترافیک عصر نمونیم . و تا ناهار تو ماشین بودیم برا ناهار مشگین شهر پیاده شدیم .و تو یه غذاخوری بین راهی که واقعا هم تمیز بود و همینکه غذاهاش چقدر عالی  خوشمزه بودن ناهار خوردیم.

بعد از ظهر همون روز حدودای ساعت 17 رسیدم تبریز. 

سفر خوبی رو داشتیم .دست مامان جونی و باباجونی درد نکنه . خیلی خوش گذشت .

در ضمن توی طول سفر مامانی اصلا پیش ما نمی موندی و همش با عمه مَصی بودی که یکم این مسئله من و  مخصوصا بابایی رو ناراحت کرد. ولی خوب می ذاریم پای علاقه ات به عمه مَصی و کودکیت.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مامان امیررضا
7 شهریور 92 15:18
سلام دوست عزیزم. ممنون ازتون که با حوصله به سوال من پاسخ دادید. این خونه که عکساشو دیدین منظورم نبود . خونه ی جدیدمون سالنش مستطیله. اگه شد عکسشو میگیرم براتون میذارم. این ایمیل منه.
------------------------------------------------
خواهش می کنم ، با کمال میل اگه بتونم حتما راهنمایی میکنم.
مامان جانان و آوا
6 مهر 92 14:14
چه نازه مارال جون خدا حفظش كنه!
مامان آرمین
28 مهر 92 13:09
با سلام.


میخواستم ببینم این اردوگاه کانون نوشهر ویلایی بود یا اپارتمانی؟
توالت فرنگی داره یا فقط ایرانی؟
امیدوارم همیشه شاد باشین.

سلام عزیز حالت ویلایی داشت (یک ویلای 2 طبقه ؛هر طبقه در حد 60 مترمربع ) توالت فرنگی نه نداشت تو هر طبقه یه دونه ایرانی بود.این اردوگاه مال کانون بازنشستگان نیروی هوایی هستش.
البته بگم این اردوگاه به طرف جنگل بود که برای غذا بایستی میرفتیم اردوگاه دم ساحل که کنار رستوران هم چند تا سویئت بودن که همشون از اونجا ناراضی بودن .
مال ما تو طبقه اول سالن کوچولو با آشپزخونه و یه سرویس بود و طبقه دوم هم 2 اتاق خواب با یه سرویس

تو هر اتاق خواب دو تا تخت خواب تک نفره بود که با چسبوندن بهم تبدیل به دونفره میشد. البته بگم دو تا تخته تک نفره هم توی سالن پایین گذاشته بودن .
انشالله خوش بگذره.

مامان آرمین
28 مهر 92 14:20
خیلی ممنونم از اینکه اینقدر سریع جواب من رو دادین.راستش ما هفته دیگه عازم اونجا هستیم.می خواستم یه خرده از شرایط اونجا بدونم که جای خوبی هست یا نه که با توضیحاتی که دادین معلوم میشه جای بدی نیست. بازم ممنون.


خواهش میکنم . عزیز به پای هتل نمیرسه ولی اگه نسبت بگیریم خوب بود . در ضمن سعی کنین با خودتون ملافه وبالش مسافرتی همراه داشته باشین . وهمینطور اگه بتونین یه رو فرشی .چون خود سربازا به ما گفتن که داخل سالن و اتاقها با کفش راه برین چون مسافرای قبلی رعایت این موضوع رو نکرده بودن .