مَمَت چی می ره دردر
دیروز عصر رفتیم خونه مامان دون اینا تا مَمَت چی ، مَیَم و عمه ایناتو راهی در در ترکیه کنیم.
مارال ناز و خانومی گل و با سخاوت، کالسکه ی خودتو دادی که برا راحتی مَمَت چی عمه ینا با خودشون ببرن.
ولی در عوض مَمَت چی بازم خسیسش گل کرد به خاطر علوسکش جیغ های بلندی میکشید که تو دست نزنی.
ولی تو گلم بازم مهربونه بهش نزدیک می شدی و تقاضای دوستی و بازی می کردی.
خدا به همراهشون انشالله به سلامتی و خوشی برمیگردن.
دیروز مامانی هم روزه بود ولی تو گلم زیاد اذیتم نکردی. مرسی گلم
این دومین ماه رمضون که تو گلم کنارمی ومن این روزا برا سلامتی و خوشبختی تو دعا میکنم .
انشاءالله که قبول باشه.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی