دیر اومدم ولی دست پر اومدم
سلام منیم بالاما دخمل من قند عسلم تاج سرم قلبم همه زندگیم ، مارال خانوی گل چند روزی بود که شرکت دهَ دهَ توی نمایشگاه غرفه داشت و مامانی هم ، چون همونجا کار میکنه به تبعیت از شرکت نمایشگاه بود. در طول روز این چند روزو خوب نمی تونستم برا شما خانومم وقت بگذارم بیشتر با بابایی بودی . به همین جهت این روزا سبب شد که دلستگیه خاصی به ببابیی داشته باشی. که مبارکه . ما که بخیل نیستیم. اما الان که هستم این چند روز وقفه می خوام جبران کنم اول از همه از وعده هایی که داده بودم شروع میکنم . عکس های مشهد خانومی گل رو آماده کردم بفرمایین داری آماده می شی برا نماز خوندن ...